*چند سالی است که بچه ها در محوریت آثار سینمایی قرار می گیرند و حتی سرنوشت تلخی پیدا می کنند مثل «ملبورن»، «شکاف»، «بدون تاریخ، بدون امضا» و... . فکر می کنید دلیل این موضوع چیست؟
ایرج زاد: اگر به هر دوره ای در تاریخ سینما نگاه کنیم متوجه می شویم که یک مساله اجتماعی در آن دوره تاریخی پررنگ و حوادث مخصوص به آن دوران باعث شده است تا طیفی از فیلم ها و قصه ها به آن موضوعات توجه کنند. در مورد قصه «تابستان داغ» و قصه های شبیه به این فیلم می توانم این را بگویم که ما در دوره ای هستیم که جامعه به سمت صنعتی شدن می رود و از طرفی جمعیت خانواده های ما کوچک تر و این موضوع باعث شده است که کمتر خانواده ای را ببینیم که بچه هایشان اقوام درجه یک مانند عمه و خاله داشته باشند و با آنها رفت و آمد کنند. خانواده در خوشبینانه ترین حالت به یک زن و شوهر با یک فرزند یا ۲ فرزند تبدیل شده است که وقتی آن زن و شوهر سر کار می روند این بچه ها در آپارتمان های کوچک تنهایی خود را پر می کنند.
این در حالی است که اجتماع از خانواده تغذیه می کند پس ما باید به این مساله توجه کنیم که خانواده در کجا رشد و گسترش پیدا می کند. متاسفانه اگر به جامعه نگاه کنیم متوجه می شویم که برای مثال مجتمع های مسکونی از حداقل امکانات شهری برخوردارند و مثلا برای کودکان محل بازی درستی ندارند. هیچکدامشان NGO های مشخصی که خانواده ها را درگیر روابط اجتماعی کند، ندارند. این موضوعات نشان می دهد که ما در استانداردسازی زندگی شهری مسیر اشتباهی را پیموده ایم.
در قسمتی از این فیلم می بینیم که مهدکودکی در بیمارستانی که سارا و ایمان کار می کنند وجود دارد که ما برای یافتن لوکیشن مهدکودک متوجه شدیم مهدکودک های یکسری از بیمارستان ها آنقدر اوضاع اسفناکی دارند که من اگر فرزند داشتم به هیچ عنوان حاضر نمی شدم فرزندم را به آنجا بسپارم. این نشان می دهد که انگار برای ما مهم نیست بچه های ما، آینده جامعه مان هستند.
برای من بچه ها به عنوان آینده سازان جامعه بسیار مهم هستند به همین دلیل این مساله به شکل های مختلف در فیلم نشان داده می شود. در حقیقت ما می خواهیم بگوییم جامعه هر چقدر هم که به سمت مدرنیته و صنعتی شدن پیش برود باز هم یکسری ارزش ها در میان هستند که هیچگاه خاصیت خود را از دست نمی دهند. خانواده نهادی ارزشمند است که به هر کجای دنیا سفر کنیم می بینیم همچنان یک شکل منحصر به فرد دارد و تغییر ماهیت نمی دهد و مفاهیمی چون پدر و مادر، فرزند، احترام به پدر و مادر و توجه به فرزند در همه جوامع اهمیت دارد.
متاسفانه ما در حال غافل شدن از نهاد خانواده هستیم و فکر نمی کنیم این امر چه تاثیر مخربی می تواند بر کلیت جامعه داشته باشد.
*حادثه در این فیلم بسیار دیر اتفاق می افتد به طوری که ۴۰ دقیقه از فیلم تنها صرف معرفی شخصیت و خانواده نسرین می شود.
خسروی: هنگامی که ابراهیم ایرج زاد فیلمنامه را برای من فرستاد و آن را خواندم متوجه شدم که با یک فیلمنامه عجیب مواجه هستم. چیزی که باعث جذابیت این فیلمنامه برای من شده بود این بود که ۲ خانواده از ۲ قشر مختلف جامعه به صورت طبیعی زندگی می کردند ولی به یکباره حادثه ای زندگی آنها را درگیر می کند که این حادثه در دقیقه ۴۰ فیلم است؛ مثل فرم زندگی واقعی.
البته من هم در همان ابتدا وقتی با ابراهیم صحبت می کردم به همین موضوعی که شما می گویید، اشاره کردم و گفتم که چرا حادثه زودتر اتفاق نمی افتد ولی در بحثی که با ابراهیم ایرج زاد و پیام کرمی داشتیم به این نتیجه رسیدیم که ما باید به مخاطب اجازه دهیم که ۳۰ یا ۴۰ دقیقه از زندگی طبیعی ۲ خانواده را با تمام قسمت های واقعی ببیند و بعد آن حادثه رخ دهد. این نکته را هم باید بیان کنم که «تابستان داغ» فیلمی در حوزه اکشن و هیجانی نیست بلکه یک فیلم اجتماعی است و حادثه موجود در فیلم هم خیلی ساده اتفاق می افتد و حادثه عجیب و غریبی نیست که مخاطب چیز عجیب و غریبی ببیند. این حادثه به اندازه صدای رد شدن یک هواپیما و به اندازه یک چشم زدن رخ می دهد و نشان می دهد که به اندازه یک چشم زدن می تواند اتفاقی بیفتد که چند خانواده تحت تاثیر قرار بگیرند. به صراحت می توانم بگویم که در فیلم ایرج زاد هم این موضوع به جهت تصویری، تدوینی و فضاسازی رعایت شده که به نظرم نقطه قوت است. بله من هم قبول دارم که روال طبیعی فیلمنامه این بود که حادثه اصلی در دقیقه ۲۰ رخ می داد اما ما این موضوع را در وسط فیلم قرار دادیم و هدفمان این بود که به زندگی واقعی ۲ خانواده بپردازیم.
ایرج زاد: ما در «تابستان داغ» ۲ خانواده را به صورت موازی می بینیم که هر دوی آنها یک مشکل دارند؛ یعنی هر ۲ خانواده درگیر مسئولیت پذیری هستند و در هر ۲ خانواده چالشی بین زن و شوهر وجود دارد که باعث می شود نسبت به عملکرد یکدیگر اعتراض داشته باشند. در این فیلم در خانواده فرودست، بیشتر پدر و در خانواده زوج پزشک، بیشتر مادر مورد سوال قرار می گیرد. در واقع ما با چهار کاراکتر رو به رو هستیم که هر زوج یک فرزند دارند. برهمین اساس برای درست همذات پنداری کردن با این کاراکترها باید به وضعی می رسیدیم و جهانی را به نمایش می گذاشتیم که مخاطب متوجه تمام جزییات زندگی این ۲ زوج شود و بداند که بحث بر سر خیانت، پول و ... نیست بلکه بحث بر سر نگاه آنها به زندگی است.
ما تلاش کردیم در «تابستان داغ» این نگاه مطرح نشود که این مشکل مربوط به زندگی یک قشر خاص است. به همین دلیل توجه به جزییات و پرداختن به موضوعات ۲ خانواده باعث می شود که مقدمه فیلم مقداری طولانی شود اما یکسری خرده پی رنگ ها و جزییاتی در فیلم وجود دارد که نمی گذارد مخاطب احساس خستگی کند. مقدمه طولانی زمانی باید مورد سوال قرار بگیرد که خسته کننده باشد، مخاطب از این پهلو به آن پهلو شود، با خود بگوید فیلم چه چیزی می خواهد به او بگوید و اطلاعات جدیدی از فیلم نگیرد اما ما می بینیم که در سکانس اول در هر ۲ خانواده حادثه محرک رخ می دهد و بین آنها درگیری می بینیم و اصلا آنها را در آسایش نمی بینیم.
مقدمه طولانی زمانی باید مورد سوال قرار بگیرد که خسته کننده باشد، مخاطب از این پهلو به آن پهلو شود، با خود بگوید فیلم چه چیزی می خواهد به او بگوید و اطلاعات جدیدی از فیلم نگیرد اما ما می بینیم که در سکانس اول در هر ۲ خانواده حادثه محرک رخ می دهد و بین آنها درگیری می بینیمبه همین صورت نسرین زنی است که به دلیل مشکلات مالی و بی مسئولیتی های شوهرش آستین بالا زده و قرار است در مهدکودک یک بیمارستان کار کند تا بچه اش را خوب بزرگ کند و حاضر نیست شوهرش را بپذیرد پس حادثه محرک در همان ابتدای فیلم رخ داده و مخاطب به دنبال این است که ببیند قرار است چه اتفاقی دیگری رخ دهد.
از آن طرف هم سارا قبول کرده است حدود ۲ سال و نیم در خانه بماند و فرزندش را بزرگ کند اما احساس می کند که به یک زن صرفا خانه دار تبدیل شده و آن دوره ای که درس خوانده است گویا هیچ ارزشی ندارد بنابراین تصمیم می گیرد که فرزندش را به مهدکودک بسپارد و سرکار برود و در همین نقطه شوهرش می گوید که به جای این کار، به فرزندش برسد یا به شهرشان همدان برگردند. درست در همین نقطه چالش رخ می دهد.
*یعنی قبول ندارید که تمرکز فیلم بیشتر روی خانواده نسرین است؟
ایرج زاد: به نظرم اینطور نیست. ما در «تابستان داغ» ۲ خانواده را به صورت موازی می بینیم. از همین رو فیلم با خانواده نسرین شروع می شود، در ادامه و در چند سکانس جلوتر زن و شوهر دیگری وارد قصه می شوند، از یک جایی آنها موازی یکدیگر قرار می گیرند، سپس قصه با زن و شوهر پزشک ادامه پیدا می کند و به پایان می رسد. در واقع فیلم را با زن و شوهری از طبقه فرودست جامعه پی می گیریم و با زوج پزشک به پایان می رسانیم و در همه سکانس ها از ۲ خانواده گام به گام اطلاعات بیشتری می دهیم و صورت مساله را بازتر و تشریح می کنیم که درگیری بر سر چه چیزی است. بنابراین مطلقا فوکوس روی یک کاراکتر و خانواده نیست چون چالش مساله ای که درباره آن صحبت می کنیم در هر ۲ خانواده وجود دارد. من این را قبول ندارم که تمرکزمان را روی نسرین گذاشتیم چون فیلم این را نمی گوید.
خسروی: به نظرم باید در کل فیلم دید که آیا به هر ۲ خانواده پرداخته شده است یا خیر. از دقیقه ۴۰ به بعد فیلم به سمت زوج پزشک می رود در حالی که قبل از آن مقداری خانواده نسرین معرفی شده است با این وجود این ۲ قسمت با یکدیگر بالانس خوبی ایجاد کرده و باعث شده اند ما جزییاتی از خانواده نسرین و اطلاعاتی هم از خانواده زوج پزشک داشته باشیم اما قبول دارم که فیلم در ۴۰ دقیقه ابتدایی در خانواده نسرین دقیق تر شده و با جزییات و تعداد سکانس های بیشتری رو به رو هستیم با این حال بعد از حادثه بیشتر با خانواده پزشک همراه می شویم بنابراین به نظرم این تعادل در کل فیلم نرم و خوب برقرار شده است.
ادامه دارد...
http://www.mehrnews.com/
:: برچسبها:
فیلم ,
مدرنیته ,
حادثه ,
تابستان داغ ,
مهدکودک ,
:: بازدید از این مطلب : 184
|
امتیاز مطلب : 128
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27